تب و سکوت و شادمانی....

ساخت وبلاگ
گاهی گریه میکند. گاهی از درد به خود میپیچد. گاهی میخندد. گاهی میخوابد. گاهی داغ میشود و باید مراقبش بود. لحظه ای از کنارش دور نمیشوم. مگر به ضرورت. نگرانم. میترسم تنهایی و بی‌تجربگی، کار دستم بدهد.

همه اینها هست. اما عمق جااانم آرام است. شادمان است.  شاید تاثیر همان یک جمله باشد. و اصلا همان یک جمله برای شادمانی تمام عمر بس است. 

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 21:37  توسط ما  | 
به چشم....
ما را در سایت به چشم. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bhaalemaanraahemaan0 بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت: 2:02